سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی

92/8/5
11:24 ص

حکایت 20

 

غافلی را شنیدم، که خانه رعیت خراب کردی، تا خزانه سلطان آباد کند؛ بی خبر از قول حکیمان که گفته اند: هر که خدای را عزّوجل بیازارد، تا دل خلقی به دست آرد، خداوند تعالی همان خلق را بر او گمارد، تا دمار از روزگارش برآرد.

 

آتش سوزان نکند، با سپند    /     آنچه کند، دود دل درمند

 

سر جمله حیوانات گویند که شیر است و اذلّ جانوران خر، و به اتفاق خر باربر به، که شیر مردم در!

 

مسکین خر ار چه بی تمیز است    /     چون بار همی برد، عزیز است

گاوان و خران باربردار    /     به ز آدمیان مردم آزار

 

باز آمدیم به حکایت وزیر غافل، ملک را ذمایم اخلاق او به قراین معلوم شد، در شکنجه کشید و به انواع عقوبت بکشت.

 

حاصل نشود رضای سلطان    /     تا خاطر بندگان نجویی

خواهی که خدای بر تو بخشد    /     با خلق خدای کن نکویی

 

آورده اند که یکی از ستمدیدگان بر سر او بگذشت و در حال تباه او تأمل کرد و گفت:

 

نه هر که قوّت بازوی منصبی دارد    /     به سلطنت بخورد مال مردمان به گزاف

توان به حلق فرو بردن استخوان درشت    /     ولی شکم بدرد چون بگیرد اندر ناف

***

نماند ستمکار بد روزگار    /     بماند بر او لعنت پایدار

 

منبع:

 کتاب کلیات سعدی - گلستان - انتشارات آدینه سبز، چاپ دوم 1391. شابک 0-79-2937-964-978  ص 36



ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ